سفارش تبلیغ
صبا ویژن











































دخترک چوبی

اقای پدر در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی غیر پاستوریزه و سار و سیبیل سیخ سیخی اهار نشدتون رو به صورت حساس من

نمالید

خانوم مادر جیغ زدن شما هنگام شناسلیی وسایل خانه توسط حس چشایی من نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کند بلکه برای شیر

شما هم ضرر دارد

پدر محترم هنگام دستچین کردن میوه از دادن من به اصغر اقای سبزی فروش خودداری نمایید .چشمهای تلسکوپی گوشهای ماهواره ایی

وسیبیل های دم الاغی اش مرا به یاد غرض های شنا می اندازد مخصوصا وقتی که چشمهایش را گشاد می کند و با تکان دادن لب و لوچه

اش بول بول بول بول میکند .زهر مار درد کوفت مرض الهی کف شامپو تو چشت شب خواب بد ببینی جیش کنی تو شلوارت

مادر محترم شصت پا وسیله ای شخصی است که اختیارش را دارم هروقت اقدام به خوردن شصت شما کردم گیر بدهید

اقای پدر هنگام دعوا با خانوم مادر لطفا به جای پرت کردن ماهی تابه از ظروف چینی داخل کابینت استفاده کنید اکشن بودن دعوا همین است

خانوم مادر از مصرف هله هوله ی زیاد بپرهیزید زیرا علاوه بر اینکه برای شنا ضرر دارد شیرتان بوی سوسک مرده می گیرد

اقای پدر کودکان توانایی کافی برای حفظ جیش خودرا ندارند وقتی شما در شکم من پووووووووف می کنید این توانایی به حد اقل میرسد الان

بگم که بعدا شرمنده نشم


نوشته شده در سه شنبه 90/1/30ساعت 6:44 عصر توسط مری پنبه نظرات ( ) |

 

      میتراود مهتاب

      می درخشد شب تاب

      نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک

     غم این خفته چند

     خواب در چشم ترم می شکند

     نگران با من استاده سحر

     صبح می خواهد از من

    کز مبارک دم او اورم این قوم به جان باخته را

    بلکه خبر

   در جگر لیکن خاری

   از ره این سفرم می شکند

   نازک ارای تن ساق گلی

   که به جانش کشتم

  و به جان دادمش اب

  ای دریغا به برم می شکند

دست ها می سایم

        تا دری بگشایم

                بر عبث می پایم

                    که به در کس اید

                         درو دیوار به هم ریخته شان

                                 بر سرم می شکند

می تراود مهتاب 

    می درخشد شب تاب 

           مانده پای ابله از راه دراز

    بر دم دهکده مردی تنها

                کوله بارش بر دوش

                   دست او بر در  می گوید با خود

                             غم این خفته ی چند

                             خواب در چشم ترم می شکند

 


نوشته شده در چهارشنبه 90/1/10ساعت 11:55 عصر توسط مری پنبه نظرات ( ) |

کامپیوتر چیز بسیار خوبی میباشد و برای ما خیلی لازم داریم . پدرم به من قول داده که که برای هر نمره بالای 12 در کارنامه ام یک تکه از آن را برای من بخرد ! فعلا پدرم یک موس خریده و قول داده ماه به ماه سیستم را آپدیت کند !پدرم کامپیوتر خیلی میفهمد و حتی توانسته یک بار در اینترنت وارد شود! مادرم در برخورد با کامپیوتر خیلی شاسکول میباشد و روزی دوبار موس من را با

جارو و بیل میزند ! حتی تازگیا در خانه تله موش هم کار گذاشته است به همین علت انگشت شست هردو پای پدرم قطع شده میباشد !
پدرم شب ها به کافی شاپ میرود و چت میکند‌ ! مادرم و پدرم همیشه در حال چک و لگد میباشند و مادرم به پدرم میگوید تو مگه خودت خواهر و مادر نداری که میری با دخترای خارجکی چت میکنی ! من هم در این مواقع حرف نمیزنم چون میدانم مادرم به من میگوید : کپو اوغلو ! اوشاخ پیس ! بیشین مشقاتو بینویس ! پدر من تازگیها در اورکات میباشد و من میدانم که اورکات خیلی
بی ناموس میباشد و شنیده ام که خیلی دختر دارد و خیلی بد حجاب میباشند !

پدرم چند روزی است که موس من را قایم کرده و میگوید مزاحم درس خواندن من میباشد‌ ! خواهرم خیلی وقت است شوهر کرده است و الان هم خیلی بچه دارند !

من گاهی وقت ها به خانه آنها میروم و از آنجا کانتکت میکنم و با یک آیدی دخترانه با پدرم چت میکنم و لاو میترکانم ! پدرم خیلی دوروغ میگوید و در کامپیوتر میگوید بچه جردن بوده است و یک روز صبح بلند شده است و دیده در جوق دروازه دولاب است او میگوید آب زده ما رو آورده پایین ! کامپیوتر بسیار مفید میباشد و من آن را خیلی دوست دارم.

 

و این بود انشای من.


نوشته شده در چهارشنبه 90/1/3ساعت 1:28 عصر توسط مری پنبه نظرات ( ) |




قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت